پاسخ به پر سش های یک خواننده ی عزیز سایت سلام
اسدالله جعفری اسدالله جعفری

 

اشاره

1 – بعد از این به بعصی از پرسش های خوانندگان عزیز پاسخ خواهم داد.

مدت های مدید است که تصمیم دارم به بعضی از پرسش های دوستان وخوانندگان عزیز(ی که لطف نموده امیل می زنند ویا تلفن می کنند واین برادر کوچک خود را مورد لطف قرار داده سؤالاتی را مطرح نموده وبعضی از دغدغه های شان رادر میان می گذارند، )پاسخ های کوتاه وکتبی بدهم. اما گرفتاری های روز گار نمی گذارند که به این خواسته عزیزان پاسخ مثبت بدهم واز خجالتی این بزرگواران در آیم.

دوستان بسیاری از افغانستان،ایران،آلمان،سوئد،نروژ، استرالیا،امریکا، لندن و چند موردی از پاکستان،امیل نموده و یا تلفن کرده اند و در رابطه با سرنوشت نسل هزاره، باورهای دینی، بعضی از احکام اسلامی، مسئله زنان، حجاب، ولایت فقیه، مسئله خمس و سادات و روحانیت سؤالاتی را مطرح نموده اند که به حول قوه الهی و عنایت بقیت الله امام زمان(عج)به تدریج به بعضی این سؤالات پاسخ خواهم داد.

2 - سپاس ویژه از خوانندگان گرامی

در این مدت که این فرزند کوچک هزاره، جسته و گریخته در جهان مجازی مطالبی می نویسد،از طرف خوانندگان عزیز و بزرگوار مورد لطف وعنایت فوق العاده وغیر منتظره  قرار گرفت ودوستان عزیز وخوانندگان مکرم از سراسر جهان از طریق امیل وگاهی با تلفن، برادر غریب و فرزند کوچک خود را مورد عنایت و کرامت قرار دادند.لذا بر خود لازم و واجب می دانم که در همین فرصت پیش آمده از یکایک عزیزان تشکر وسپاس ویژه داشته باشم و عزت و سر بلندی همه ی آن بزرگواران را از خدای بزرگ و رحمان مسئلت دارم.

 البته خوانندگان عزیز نوشته های این فرزند کوچک افغانستان همیشه سر بلند و جاویدان،از طیف های مختلف و قومیت های گوناگون ساکن در کشور تاریخی و تمدن ساز ما افغانستان بوده و تنها در قوم هزاره منحصر نمی شوند و مخصوصا از دو قوم برادر تاجیک وازبک نیز خواهران و برادرانی بوده اندکه این برادر هموطنش را مورد تقدیر قرار داده اند.والبته ازنامهری های که گاهی خواسته وناخواسته از ناحیه این قلم بربزرگان این دوقوم رواداشته شده است، گله وشکایت داشته اند که من به گله وشکایات این عزیزان نیز به چشم دوستی می نگرم واین حق مسلم انسانی شان راحرمت می نهم واز عواطف واحساسات پاک شان نسبت به بزرگان شان تقدیر نموده وادب واحترام خودرا به پیشگاه شان عرضه می دارم .

اما آنچه که از ناحیه برادران وخواهران هزاره ام نسبت به این برادر وفرزندکوچک شان ابراز شده است،داستان دیگر دارد وحکایت دل نشین است ومهرورزی وفتوت وجوانمردی آئین عیارانند.

در لابلای امیل ها وگفته های این عزیزان ،سخن ها وناگفته های بسیاری وجود دارد که در فرصت دیگر آن را باید روایت کردتا درایتی پدید آید ورستاخیزی فرهنگی خلق شود.

3 - فرهنگ پرسشگری

باتوجه به این که این نوشته پاسخ به پرسش های یک خواننده عزیز «سایت سلام»است،لازم است که قبل ازتقدیم پاسخ به آن عزیز،در رابطه با اصل فرهنگ پرسشگری در جامعه مطالبی را تقدیم داریم.

فرهنگ پرسشگری در جامعه ی انسانی رکن رکین تعالی فرهنگی و بنیاد اخلاق اجتماعی-سیاسی است.

هرگاه این رکن رکین تزلزل یابد، بنیاد های اساسی حیات عقلانی فرو می ریزند و رذالت های اخلاقی مثل دروغ، تهمت، حسادت،اباحه گری، قلب حقیقت، حیله گری و پرده دری های خلاف شرع وعقل، چهره می نمایند و تبدیل به فرهنگ زیست محیطی می شوند.

اما اگر فرهنگ پرسشگری حاکم برجامعه انسانی باشد، جامعه در بستر سالم حرکت نموده فضیلت های انسانی به شکوفه می نشینند و ثمر نیکو می دهند.

در سایه ی حاکمیت فرهنگ پرسشگری است که دروغ و دیگر رذالت های اخلاقی فرصت جولان گری نمی یابند و فرهنگ چنین گفته شده و چنین شنیده شده، تبدیل به فرهنگ «من این را به گوش خود شنیدم و من از خود ایشان پرسیدم وایشان چنین پاسخ داد» می شود.

فرهنگ پرسشگری، جامعه را از قلب واقعیت و باطل نما نمودن حق و حق نمایی باطل، پاک سازی می کند و بستری می شود برای رشد فضیلت های عالی اخلاق وفرهنگ دینی منطبق بافطرت انسان.

فرهنگ پرسشگری،اولین نشان طهارت اندیشه وبی غل وغشی عمل به احکام وسنت های برین انسانی می باشد.اگر فرهنگ پرسشگری نباشد هیچ کسی در برابر گفته های خود پاسخ گو نیست ووقتی دربرابر گفته های خود پاسخ گو نباشد،آنارشزیم اخلاقی در اخلاق گفتاری ونوشتاری پدید می آید وهر شیادی خود را ناجی امت می نامد وبرای رسیدن به مطامع شیطانی خود متوسل به هردروغ وهر بدعتی می شود وبدون هیچ گونه دغدغه ای، به مذهب سازی وفرقه بافی دست می زند.

مگر فرقه ها ومذاهب باطله چگونه ودر کدام جامعه ی خلق شدند؟ غیر از این است که در آن جامعه فرهنگ پرسشگری رخت بربسته بود و تابو پرستی و قدیس سازی افراد و جریان های خاصی حاکم گشته و شیادان برگرده مردم سوارشده بودند؟

 مگر سید علی محمد باب وخواهرش درالتاج چگونه به مقام امامت و خدایی رسیدند؟ غیر از این هست که در ابتدا خودرا ازنوادگان نوادگان امام زمان(عج) خواندند. چون چنین کردند و کسی پیدا نشد که از این خواهر وبرادر بپرسند که چگونه شما نوه امام زمان هستید درحالی که معلوم نیست امام زمان زن و فرزندی داشته باشد واگر هم زن وفرزندی دارد هیچ کس از آن ها خبر ندارد و نمی شناسد و ما چگونه باور کنیم و بشناسیم که شما نوادگان امام زمان هستید؟

لذا وقتی فرهنگ پرسشگری در جامعه نباشد براحتی هرکسی خود را به هرکسی منتسب می کند و دینی نو می سازند و باور دیگر خلق می کند و بدعت پدید می آورد.

چنان که خواهر باب در ابتدا خود را خواهر زید شهید می نامید و وقتی دید که کسی نیست که از او پرسشی کند و خواهر بودن زید شهید را به پرسش کشد، خود را خواهر زینب خواهر امام حسین(ع)نامید و بعد ها دیدیم که سر از چه رسوایی های که در نیاورد.

در همین جامعه خود ما،اگر فرهنگ پرسشگری حاکم باشد، کسانی که تا دیروز مزاری را ارذل الاراذل و...می نامید امروزه نمی آمد در سالگرد شهید مزاری با کمال پرروی و بی شرمی از مزاری به عنوان ناجی امت و شهید راه آزادی سخن بگوید و در مدح شهید اقالیم قبله سخن های سبز و دراز دامن تقدیم دارند.

چون می داند که هیچ کسی نیست که با پرسش از او پاسخی بطلبد واو را به گذشته های دور ببرد وآن سخن های سخیف او را به یادش بیاورد.

مگر چند نفر پیدا شده اند که از کریم خلیلی، محمد محقق، محمد اکبری، شیخ  قربانعلی عرفانی، آیت الله صادقی پروانی،عزیزالله شفق بهسودی(که در استرالیا چون ظاهر شاه ملعون به ... مشغولند واز مردم وآرمان شهید مزاری غافل اغفل الغافلین) وعلیجان زاهدی.....بپرسند که اسناد غرب کابل چه شد؟ چرا شهید مزاری تنها ماند؟

چرا شهید مزاری خود شخصا به چهار آسیاب رفت؟ چرا کریم خلیلی یک شب قبل ازشهادت شهید مزاری از کابل فرار کرد واز پاکستان سردرآورد؟

چرا شورای مرکزی حزب وحدت در هنگامه های بحران، غرب کابل را ترک نموده به قم چمبر زدند؟ چرا ناگفته های شهادت مزاری گفته نمی شود و چه کسانی و به چه علتی مانع از این ناگفته ها می شوند؟

بیش از شش هزار فرزند هزاره که در مزار شریف مفقود الاثر شد ند، سرنوشت خود و خانواده شان چه شدند؟ چرا خانواده های شهدای هزاره مثل دیگر شهدای کشور دارای پرونده شهادت و حقوق خانواده شاهد نیستند؟ چرا کریم خلیلی به عنوان معاون دوم ریاست جمهوری بندگی کرزی را بر خدمت به خانواده شهدا ترجیح می دهد؟ چرا فرزندان شاهد هزاره از فقر و بی پولی نتوانند چون دختران و بچه های سوگلی کریم خلیلی و دیگر رهبران تحصیل کنند و درس بخوانند؟ تا فردا و فرداهااز آینده سازان کشور و ناجیان امت هزاره باشند.

اگر مزاری زنده بود، سرنوشت هزاره و خانواده های شهید هزاره همین بود؟

به حرحال اگر ملت بزرگ و شریف هزاره می خواهند به تعالی اخلاقی و عزت اجتماعی و جایگاه شایسته سیاسی دست یابند، باید فرهنگ پرسشگری را در جامعه حاکم سازند تا هیچ سیاست مداری شیادی نتواند به ملت فروشی دست زند و فرهنگ ذلت پذیری را بر مردم بقبولاند.

اگر فرهنگ پرسشگری در جامعه حاکم شد، دیگر کسی نمی تواند دروغ بگوید و دروغ بنویسد. چون می داند که اگر چنین کند با پرسش پرسشگران بسیاری مواجه می شود و او در زیر ذره بین نقد ناقدان و نگاه نافذ بزرگان و خیر خواهان جامعه قرار دارد.

بیخود نیست که خدا نیز فرهنگ پرسشگری را در قرآن گوش زد می کنند.

پرسش های برادر عزیز ما در سایت سلام

اماپرسش های برادرعزیزماجناب آقای احمد ی در سایت سلام چنین است:

    by حسنعلی احمدی, June 18, 2009

سلام بر مدیریت ونویسندگان محترم سایت سلام
آقای جعفری:
ازنوشته های شما این گونه بر میاید که شما درس خوانده حوزه ودانشگاه باشید اما نثر شما نه نثر دانشگاهیی دانشگاهی ونه حوزه وی حوزه ای است چرا؟
2 -شما چرا به جای اسلام ومذهب شیعه به هزاره وهزاره گرایی عریان می پردازید؟
3 -از نظر شما هزاره گرایی مقدم است یا اسلام گرایی ومذهب خواهی؟

برادر عزیز، متأسفانه  تاهنوز به عنوان شاگرد و دانشجو در هیچ دانشگاه و روی هیچ صندلی دانشگاهی ننشسته ام و علی رغم عشق و علاقه ام به تحصیل در دانشگاه موفق نشده ام که در دانشگاه تحصیل کنم اما خدا را شکر که با نظام دانشگاهی بیگانه نیستم، چون در آن روز گاری که در تهران بودم واستادناالاکبر حضرت علامه محمد تقی جعفری خداوندگار علم و پارسایی، روز های جمعه در دانشگاه تهران درس گفتار های آزاد داشت و من از شیدایان درس های ایشان بودم.(پیوسته ازلبان پاکان عالم بر او سلام ودرود بادا!).

البته در چند همایش دانشگاهی در دانشگاه تهران و مشهد مقاله ارایه کردم و در دانشکده ادبیات سابق مشهد مقدس، در همایش "خراسان در پهنه ادبیات وبزرگداشت استاد زنده یاد ذبیح الله صاحبکار" سخنرانی کرده ام و در همان سخنرانی بود که با دوست عزیز واستاد بزرگوار و فرهیخته گرامی و مترجم بلند آوازه جهان اسلام حضرت دکتر لاهوتی آشنا شدم و خدا توفیق دست بوسی خداوندگار فضیلت ها حضرت امام سید جلال الدین آشتیانی را نصیبم کردو هنوز که هنوز است گرمای بوسه آن پیر طریقت و سلطان برهان را بر پیشانی خود حس می کنم و هنوز دو دست خدای او را برشانه هایم می بینم و دعای خیر او بر گوش جانم طنین انداز است و خدایش آن گونه پاداشش عطافرمایند که خود دوست دارند.اما به عنوان دانشجوی رسمی دانشگاه، دانشجونبوده ام. لذا برای این که با دانشگاه و سیستم آموزشی دانشگاه بیگانه نباشم، تمام کتاب های آموزشی دانشگاه ها در رشته های علوم انسانی و مخصوصا گرایش های فلسفی و علوم تربیتی را تهیه کرده می خواندم و به همین خاطر بود که بعضی از آشنایان که در دانشگاه پیام نور درس می خواندند بعضی از واحد های درسی شان را با من همخوانی می نمود و خدا را شکر که در همان درس ها نمرات بسیار عالی کسب می نمودند.

اما این که نثر نوشته های من، نثر متعارف نیست، علتش این است که من نویسندگی را بطور ذوقی شروع کرده ام و در درس ها و کلاس های نویسندگی شرکت نکرده ام. بنا بر این سعی نمودم که با مطالعه مستمر و عمیق در متون کهن ادبیات فارسی وآثار نویسندگان بزرگ معاصر و شاهکار های ادبی جهان، این نقیصه راجبران کنم و خدا را سپاس دارم که توفیقش را رفیق راهم نمود تا توانستم هزاران جلد کتاب و مجله را تورق بزنم و با فرهنگ شرق و غرب آشنا شوم واز میان آن اقیانوس های مواج فرهنگ عالی بشری و فرهنگ رشد یافته در پیوند با وحی،گزینش وچینش کنم.

در نثر نویسی تحت تأثر شهید دکتر علی شریعتی و شاگردان ایشان از جمله داکتر سروش می باشم.

2- شما چرا به جای اسلام ومذهب شیعه به هزاره و هزاره گرایی عریان می پردازید؟
3 -از نظر شما هزاره گرایی مقدم است یا اسلام گرایی و مذهب خواهی؟

من هر دو سؤال را تحت یک عنوان پاسخ می دهم وامیدوارم که این پاسخ سایه روشن های برای تبیین هزاره دوستی و هزاره گرایی من بوده و بتواند برهان قویم در جهت خرافه زدایی تضاد اسلام خواهی با هزاره خواهی باشد.

ما هزاره هستیم و قبل از آن که مسلمان شیعه ی افغانی باشیم،انسان هستیم و بعد از انسان بودن، شهروند افغانستان می باشیم و بعد از شهروند بودن کشور افغانستان، مسلمان هستیم و باتمام شهروندان کشور برادر و برابر می باشیم و البته همانطور که دیگر برادران شهروند کشور ما، دارای عقاید و باور های مذهبی خاص مثل مذاهب فقهی چهارگانه (حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی)هستند؛ ما هزاره های ساکن افغانستان هم دارای باور ها و عقاید مذهبی مخصوص بخود مثل(شیعه دوازده امامی ، شیعه اسماعیلی، شیعه زیدی) هستیم.

پس بنا بر این، مادر درجه اول انسان هستیم و دارای کرامت انسانی.

در درجه دوم شهروند افغانستان می باشیم و دارای حق شهروندی متساوی هستیم با دیگر هم شهروندان خود.

در درجه سوم مسلمانیم و در حق دینی و مکتبی با دیگر برادران حق یکسان داریم.

آیا بین هزاره خواهی واسلام گرایی تضاد و مباینتی وجود دارد یانه؟

اما این که از نظر من هزاره گرایی واسلام خواهی دارای چه نسبت و رابطه ی است،آیا بین هزاره خواهی واسلام گرایی تضاد و مباینتی وجود دارد یانه؟

من بین هزاره خواهی واسلام گرایی و شیعه بودن هیچ گونه تضاد و مباینتی را نمی یابم و یا چنین تضاد و مباینتی که تصور می شود را نمی فهمم.

وقتی خدا می فرمایند که من شما را شعبه شعبه و قبیله قبیله قرار دادم تا هم دیگر را بهتر بشناسید:

يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ-حجرات(١٣)

اى مردم! بدانيد كه ما شما را از يك مرد و زن [به نامهاى آدم و حوّا] آفريديم و براى شما تبار و قبيله و مليّت مقرّر فرموديم تا يكديگر را بوسيله همين تفاوتهاى ظاهرى بازشناسيد.

همانا گرامى‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست و خداوند آن داناى مطّلع از امور بندگان است.

وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي ما آتاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ  [سوره المائدة (5): آيه 48]

واين كتاب مجيد را [اى پيامبر] به حقّ بر تو نازل فرموديم و آن، مصدِّق [اصول‏] كتابهاى آسمانى پيشين و در عين حال ناظر و سرپرست آنهاست، بنابر اين بر اساس احكامى كه خداوند [در آن‏] نازل فرموده در ميان [اهل كتاب‏] حكم كن و با خواستهاى آنان كه در جهت خلافِ حقّى است كه بر تو نازل شده، موافقت نكن. ما براى هر يك از شما، آيين و شريعت روشنى قرار داديم و اگر خداوند اراده مى‏فرمود همگان را امّت واحد قرار مى‏داد، ولى خداوند اراده دارد شما را بر اساس آنچه [از كتاب آسمانى و احكام در زمانهاى مختلف‏] عنايت فرموده بيازمايد، پس در اعمال نيك بر يكديگر سبقت گيريد. بازگشت جميع شما به سوى خداوند است و شما را [در روز رستاخيز] از آنچه‏[در اديان‏] موجب اختلاف شما بوده مطّلع خواهد فرمود

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثِيراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً سوره (نساء آیه  1)

اى مردم! از عدم اطاعت آفريدگار پروردگارتان بترسيد از همان خالق يكتايى كه شما را از يك وجود آفريد و همسرش را نيز از نوع او آفريد و از اين زوج، مردان و زنان بسيارى در عالم پديدار فرمود، و بترسيد از نتيجه نافرمانى خدايى كه [با سوگند] به نام او از يكديگر درخواستها و نيازهاى خود را عنوان مى‏كنيد، و نيز صله‏ى رحم بجاى آوريد. همانا خداوند مراقب و ناظر دائمى رفتار و اعمال شماست‏

وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَ أَلْوانِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْعالِمِينَ  [سوره الروم (30): آيه 22]

و از نشانه‏هاى قدرت خداوند آفرينش آسمانها و زمين و نيز اختلاف زبانها و رنگهاى شما انسانهاست و بتحقيق در همه‏ى اينها نشانه‏هايى از حكمت الهى براى دانشمندان نهفته است.(ترجمه ها از زنده یاد دکتر طاهره صفارزاده می باشد و از نرم افزار جامع التفاسیر استفاده کردم.)

 

هزاره گرایی عین اسلام خواهی واسلام گرایی هست

از مجموع این آیات چنین به دست می آید که هزاره خواهی وهزاره گرایی به عنوان یک کتله اجتماعی و مسلمان، با اسلام خواهی واسلام گرایی به عنوان یک دین زندگی هیچ گونه تضاد و مباینتی وجود ندارد بلکه عین اسلام خواهی واسلام گرایی هست. چون خود خداخواسته اند که ما قبیله قبیله و شعبه شعبه و دارای رنگ های مختلف و عقاید و باور های متفاوت از همدیگر باشیم تا تضارب افکار خلق گردد و فرهنگ های عالی بشری پدید آیند تا بتوانند در مسابقات خیرات استعداد های خداداد خود را بروز بدهند و حیات براساس اختیار برگزینند.

چنان که همه ی پیغمبران ابتدایی رسالتشان را با دعوت از قبیله و عشیره خود شان آغاز نموده اند همانطور که خاتم پیغبران محمد رسول اعظم(ص)ابتدای رسالتش با آیه انذار و دعوت از قبیله و عشیره خود رسول خدا آغاز شد.

اگر من ازهزاره خواهی و هزاره گرای عریان سخن می گویم، برای این است که ما هزاره ها یک کتله اجتماعی دارای هویت اجتماعی وافراد حقوقی و حقیقی این کشور، در چهار چوب احکام اسلامی و قانون مدنی و مدون کشور به تمدن سازی مشغولیم واز استعداد خداداد خود برای بهسازی و بهروزی افغانستان کار می گیریم و داعیه دار اندیشه عالی اجتماعی وآئین کشورداری هستیم یعنی ما به عنوان هزاره، یک قومیتی دارای سازمان قومی، کشور داری بر مبنای حق تساوی حق شهروندان و قانون محوری بر مبنای عدالت می خواهیم واین آئین کشورداری ما مبتنی بر دو اندیشه بنیادین است:1- قرائت نوین از اسلام واحکام اسلامی در متن زمان .2 – استفاده از تجربیات کلان و عقل جمعی بشری.

من از هزاره خواهی عریانی سخن می گویم که هزاره به عنوان یک گروه قومی در چهار چوب قانون کشوری و درسایه سار اندیشه اسلامی ی باقرائت شیعی، برای مشارکت در بهروزی و تحول اقتصادی کشور به مسابقات در خیرات اقدام کنند و هدایت گر قطار زمان باشند نه این که له شده برروی ریل قطار زمان.

هزاره خواهی من به این معنا است که هزاره برای دست یابی به حقوق شهروندی خود دارای یک هویت اجتماعی شناسنامه دار باشند تا بتوانند در بازی دموکراسی شرکت نموده از ظرفیت های قانون مداری مدنی برای بارورکردن اندیشه های جامعه سازی وکشورداری خود بهره برند .

باید بگویم ،کسانی که ازاسلام وشیعه ی منهای هزاره دم می زنند،این افراد نه بااسلام ونه باشیعه به عنوان مکتب زندگی دربستر مسابقه ی به سوی خیرات وکمال آشنایی ندارند ونه هزاره را به عنوان یک هویت اجتماعی وانسان دارای حقوق انسانی در اجتماع انسانی قبول دارند.

این ها هزاره را قربانی مذهب می دانند و می خواهند.اما مذهب و دینی که در خدمت انسان نباشند واز کرامت ذاتی انسان سخن نگویند من به چنین مذهب و دینی نه باور دارم و نه چنین مذهب و دینی را می پذیریم.

از نظر من دین و مذهب هدف و مقصد نیستند بلکه دین ومذهب طریق رسیدن به هدف های برین و حیات طیبه ی است که آبشخورش وحی و عقل رهای از قاذورات نفسانی باشد.

امروزه در فلسفه سیاست وآئین کشورداری مردم محور مبتنی بر انتخاب آزاد، حقوق شهروندی مقدم بر همه ی حقوق های ارزشی وانتسابی واضافی می باشد. تا شما اصل شهروندی خود را ثابت نکنید نمی توانید ادعای حقوق دینی و مذهبی داشته باشید.ووقتی اصل شهروندی شما قانونا مورد قبول بود،آن وقت می توانید دارای هویت اجتماعی شناسنامه دار باشید و در چهار چوب قوانین مدون کشور می توانید اجتماعات داشته باشید و براساس حق شهروندی و در چهار چوب قانون، حق بیان اندیشه و حق آزادی نشر عقاید خود رادارید.

بنا براین، وقتی هزاره دارای هویت اجتماعی قانونمند باشند، همین دارا بودن قانونمندی در جامعه قانونمدار به هزاره این حق را می دهد که به عنوان یک شهروند از حق شهروندی مذهبی- دینی نیز برخوردار باشند و در چهار چوب قانون اساسی وقانون مدون کشوری،به شکوفای اندیشه مذهبی خود بپردازند و مذهبش را در پرتو حق آزادی بیان به دیگر هم نوعانش عرضه داشته به معرض داوری قرار دهند.

همین رسالت آزادی بیان وعرضه داشتن مذهب واندیشه مذهبی، این رسالت را به هزاره خلق می کند که اندیشه مذهبی خود را در چهار چوب قانون عرضه دارند واز مذهب خود قرائتی عرضه دارند که مطابق با حق واقتضای فرهنگ زمانه باشد و با حقوق اساسی انسان ها در تضاد نباشد و در حین حال دارای دو ویژگی باشد:

1 – قابلیت همزیستی با حیات در متن زمان و جاری در بستر جغرافیای زیست محیطی را داشته باشد.

2 – اصول لاتغییر و ثابت حیات تکاملی و متغیرات حیات طبیعی انسانی را مد نظر قرار داده باز و بسته بودن دایره ثابتات ومتغیرات این دو چهره از حیات براساس  اصول نظام نظم ریاضی باشند .

 

دغدغه های هزارگرایی من مسئله دین وعقیده مذهبی هزاره نیست

 

بسیار روشن وصریح وبی پرده بگویم :

در این شرایط، بزرگ ترین دغدغه های هزارگرایی من، مسئله دین و عقیده مذهبی هزاره نیست بلکه دغدغه های اصلی و بنیادین من دومسئله اساسی می باشند:

1 – دست یابی به حقوق و کرامت شهروندی هزاره برمبنای قانون عادلانه.

2 – تعالی و رشد اقتصادی و ریشه کن شدن فقر اقتصادی و فرهنگی از جامعه هزاره.

چون معتقدم که اگر هزاره به حقوق شهروندی و کرامت ملی دست یابند به کرامت مذهبی خود پشت نمی کنند.

اگر به تعالی و رشد اقتصادی دست یابند و از چنگال خون چکان دو فقر مهلک (فقراقتصادی-فرهنگی)رهایی یابند، می توانند زندگی پیغمبرانه داشته باشند و جهان نیزبه عقاید واندیشه های دینی و بشری اش احترام خواهند گذاشت. لذا هزاره خواهی و هزاره گرایی من بر همین مبنا و عقیده وایمان می باشد.

http://justicef.net/index.php?option=com_content&view=article&id=76:2009-06-30-02-

 

02-09&catid=47:2009-05-24-01-13-27&Itemid=62

سایت سلام


July 2nd, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها